دلنوشته آخرین غروب جمعه با امام زمان در دهه فاطمیه
.
آخر سال است و بی جیره و مواجب ماندهایم
باز هم در کارِ خود، از هر جوانب ماندهایم
.
هر چه قدری که صلاحِ ماست آن را لطف کن
دستِ خالی در پی لطفی مناسب ماندهایم
.
غالبا با گریه ما احساس سیری میکنیم
چند وقتی میشود بیقوت غالب ماندهایم
.
پایِ ما امسال هم در خیمهی تو وا نشد
عذر میخواهیم اگر جزء اجانب ماندهایم
.
کاش این خانه تکانیها به دلها میرسید
نفسها خاکی و ما، در این مراتب ماندهایم
.
.
تو تماما سیزده قرن است حاضر ماندهای
ما تماما سیزده قرن است غایب ماندهایم
.
روز و شب بازار، در بازار دنیا میخریم
جایِ تو، درگیر عید و این مطالب ماندهایم
.
لطفِ مستاجر شدن دیدار صاحبخانه است
آه ما محروم از دیدارِ صاحب ماندهایم
.
چه بهاری مانده وقتی مادر ما را زدند
پا به پای تو به سوگ این مصائب ماندهایم
.
تا قباله پاره شد، بند دل ما پاره شد
تا به الان در غم سیلی غاصب ماندهایم
.
.
بهـــار همه طراوتش را مدیون یک گــل است :
.
گل نرگـــــــــس
.
بیــــــــــــا …
.
.
خدایا …خداوندا…
.
به حق آخرین غروب جمعه امسال:
.
اللهم عجـل لولیک الفرج
.